سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق

                              بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام صد سلام بر کبک مستم

                           میان کبکها دل بر تو بستم

 

امروز خیلی دلم گرفته و میخوام یه کم درد دل کنم از کجا بگم و از کجا

شروع کنم کسی که عاشق باشه میدونه من چه میکشم دلم مثل سیروسرکه می جوشه

نمیدونم چکار کنم همش به فکر عشقم هستم که حالش چطوره حالا داره چکار میکنه

و خیلی از این حرفها بقول عشقم  {  اینجوریا }

میخوام بگم که عشق خیلی سخته بقول حافظ که عشق اسان نمود اول 

ولی افتاده مشکلها      در این ماه مبارک رمضان از خدا برای عشقم و همه 

عاشقهای دنیا ارزوی بهم رسیدن میکنم و از خدا میخوام هیچ وقت از عشقشون 

دست نکشن و همیشه عاشق بمانن که از عشق شیرین تر کلمه نیست 

   

 

     امشب به یاد روی تو  غوغا کنم غوغا کنم 

دل را بدست غم دهم بس شکوه از دنیا کنم 

امشب بیاد عشق تو     با اشک خود تنها شوم 

انقدر زاری ها کنم   تا سیل خون برپاکنم 

خندی  به عشق پاک من  گویی که من دیوانه ام 

گویی من دیوانه خود در ساغر ومینا کنم     

 

 

 

یار از دل من خبر ندارد 

یا اه دلم اثر ندارد 

یا موسم صبر من خزان شد 

یا نخل امید بر ندارد 

یا تیر تو بگذرت نهانی 

یا سینه دل سپر ندارد 

 

 

 

قلم ارزو به لوح دلم 

          نقش دیگر به یادگار کشید 

دل من مرده بود از غم تو 

بس که یک عمر انتظار کشید 

 

 

 

چه بیهوده چه ساده من عاشق خسته 

یک عمری    به  هوای تو و عشق تو  دویدم 

ولی  از  تو جوابی نشنیدم نشنیدم 

 

 

 

 

 

از تو دورم   من  دیوانه و مدهوش توام 

ان چنان محو تو گشتم  که در اغوش توام 

یکدم از دل نبرم یاد دلاویز تو را 

گرچه چون عشق زدل رفته فراموش توام 

 

 

 

باز ای به کنارم بنشین تا به تو گویم 

ان را که به صد نامه و دفتر نتوان گفت 

حاشا چه نیازی به سخن زانکه نگاهم 

گوید به تو ان را که نشاید به زبان گفت 

دور از تو درین خانه شادی خوش و خاموش

روزان وشبانم همه ایئنه غم بود

 

 

 

 

عاشق شده ام گواهم اینست

درد دل بی پناهم اینست

جز درد نرود از گل من

من باغ غمم گیاهم اینست

شد موی سرم برنگ کافور

پایان شب سیاهم اینست

با مرگ همیشه در ستیزم

در زنده دلی گواهم اینست

 

 

 

امشب به قصه دل من گوش میکنی

فردا مرا چو قصه فراموش میکنی

دستم نمیرست که در اغوش گیرمت

ای ماه   با که دست در اغوش میکنی

در ساغر تو چیست که با جرعه نخست

هشیار و مست را همه مدهوش میکنی

 

 

 

چون درخت فروردین پر شکوفه شد جانم 

دامنی زگل دارم بر چه کس بیفشانم 

ای نسیم جان پرور  امشب از برم بگذر 

ورنه این چنین پرگل تا سحر نمی مانم 

 

 

 

 

این شعرها و هزاران شعر دیگر تقدیم به تار موی دلبرم که با او جون میگیرم 

و همیشه عاشقش خواهم ماند    میخوام اینو باور کنه که وقتی پیشش نیستم 

هیجگاه فراموشش نخواهم کرد و براش از همه شاعران بزرگ این مرزوبوم 

شعر خواهم نوشت دوستت دارم بینهایت با صداقت برای همیشه تا ابد 

 

نوشته شده توسط محمد برای عشقم شادی جان                                                       

 

 


[ چهارشنبه 90/5/19 ] [ 4:29 عصر ] [ محمد و شادی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
آرشیو مطالب
امکانات وب

محمد وشادی